دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۷
می دونی؟ جنون مثل جاذبه س. فقط یه هُل کوچولو لازم داره. (جوکر) قابل توجه همه کسانی که در داستان های ابر قهرمانی مصور دنبال رد پای امپریالیسم می گردند. این دفعه بتمن جمهوری خواه نیست. یا حداقل مطمئن نیست. لوشس فاکس (مورگن فریمن) که یکی از همراه/وجدان های بتمن است با پروژه استراق سمع عمومی او مخالف است. سوال های جدی در باره اینکه قهرمان یک ملت باید چه خصوصیتی داشته باشد مطرح می شود. این بتمن عضو یک تیم است. با پلیس و شهردار جلسه می گذارد. ضعیف تر از همیشه است و کتک فراوانی هم می خورد. می گویند که ضد قهرمان در فیلم ها باید از قهرمان قوی تر و کاریزماتیک تر باشد. آنقدر که پیروزی قهرمان بر ضد قهرمان ارزشمند تر جلوه کند. اینبار جوکر چنان قدرتی دارد که بتمن را در پایان به سختی می توان پیروز نامید. قهرمان بودن بتمن در این فیلم بیشتر فضیلتی اخلاقی و تصویه حسابی شخصی با خود است تا نابود کردن ضد قرمان. جوکر می خواهد اثبات کند که حتی قدرتمند ترین و سالم ترین افراد هم بد می شوند البته بعد از اینکه روحشان ویران شد و موفق می شود. این بار بتمن را در پایان نه تنها بر فراز برجی در حال نگریستن بر گاتهم غرق در ظلم و فساد بلکه در حال فرار از خودش، دوستانش و دشمنانش می بینیم. نه از نیم رخ با شکوهش. بلکه از پشت سر. فیلم وقتتان را با نشان دادن دستگیر شدن آدمها و بیرون آمدنشان نمی کند. شتاب فیلم با وجود حذف این جزییات غیر ضروری هم بسیار زیاد است. در عوض زمان قابل ملاحظه ای صرف شده برای نشان دادن درون شخصیت ها. تصاویری که با تدوین موجز و انتزاعی عمق روانشناختی به فیلم می دهد. مثل آن صحنه فوق العاده ای ژوکر سرش را از پنجره ماشین در حال حرکت بیرون آورده. هیث لجر در نقش جوکر فیلم را به تمامی ازآن خود می کند. همانطور که جک نیکلسون کرده بود. همان قدر که بازی جک نیکلسون مطابق بود با حال و هوای گوتیک اولین بتمن بازی هیث لجر با فضای مالیخولیایی شوالیه سیاه هماهنگ بود.
سروش
۷:۳۸ قبلازظهر
|