سهشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۶
بعضی از ملت ها هستند که نیاز عجیبی به توضیح خودشان و اصلاح ایماژ خودشان در چشم جهانیان دارند. ما یکی از آن ملت ها هستیم. تا به یک خارجی می رسیم ( از بد روزگار این روز ها خودم خیلی به خارجی ها بر می خورم!) تبدیل به یک رسانه می شویم. منبری می ریم که نپرس تا نگذاریم این کفار فکر کنند همه مان اون جوری هستیم که اونها فکر می کنند. از شوخی گذشته همه مان فکر می کنیم که حق مان و جایگاهمان این نیست و باید چنین باشد و چنان هم بوده قبلن ها. شاید هم درست فکر می کنیم. من هم این بلا سرم رفت و یک مدتی سعی می کردم تصویز ذهنی هر پدرسوخته ای را که دستم می رسید نسبت به ایران عوض کنم. هنوز هم یک وقت هایی اگر ببینم طرفم پایه است فرصت را از دست نمی دهم. ظاهرن روس ها هم مثل ما هستند و لهستانی ها ( نمونه های آماری این جانب به شدت محدود می باشد لطفا سوال نفرمایید) اما هندی ها نه. همه چیز را همانطور که هست پذیرفته اند و کلی هم خوشبخت هستند ( نه میس خوشبخت ها !) اگر از یک هم وطن ما بپرسند که شما ازدواج زورکی ( ارنجد مریج) دارید؟ اول رگ گردنش بیرون می زند بعد شروع می کند که این ها مال دهات است و غیره اما اگر همین سوال را از یک هندی بپرسید جدا از اینکه قبول دارد یا نه می گوید آٰره و می رود پی کارش. یک جوری که خوب وقتی داریم داریم دیگه ............................................ فیلم پرسپولیس سیاه است و تاثیر گذار و راست ! دوستانی که این فیلم را در ایران می بینید بدانید که در جایی غیر از ایران تاثیر خیلی متفاوتی دارد. داستان فیلم داستان یک نسل ( حالا ۷ -۸ سال) قبل از ماست. برای آنها مو لای درزش نمی رود. تهران زمان فروشگاه سپه و موشکباران و سی دی قاچاق از جمهوری خریدنش هم همینطور. خیلی چیز هایش را تجربه کرده ایم خودمان یا حداکثر با یک واسطه. قبول دارم که در فیلم از تهرانی که از زور خوش گذراندن درش حودمان را خفه کردیم خبری نیست اما کدام مهمانی را بدون ترس... خوشی هایمان عمیق بود اما عقیم هم... باری. بخش بزرگی از ارزش پرسپولیس به خاطر همین روایت صادقانه اش است از آنچه که در این ۳۰ ساله توی ملت گذشته است نه آنچه بر سرش آمده. خیلی راحت خودم و تقریبن همه کسایی که باهاشون روزگارم رو گذروندم رو جزو کسایی می گذارم که فیلم در باره شون بود. باقی اش هم تکنیکی است!! یک خوبی دیگر هم دارد. دیگر مجبور نیستم چیزی را برای کسی توضیح بدهم. می توانم همه را به این فیلم حواله بدهم. که راجع به ایران است اما نه از نوع مجید مجیدی مجید زاده ( یا به قول خواهرم شتر از تپه بالا رفت قاسم از تپه پایین آمد). این فیلم را با چند تا دوست غیر ایرانی دیدم. فیلم که تموم شد همه منو نگاه می کردن که باز شروع می کنه. اما با خیال راحت دست هام رو پشت گردنم قلاب کردم و تکیه دادم و همونجوری که با بغضه بازی بازی می کردم گفتم:
now you kow
سروش
۱۰:۳۱ قبلازظهر
|