بله می گفتم...
از پله برقی بالا می آیم. چشم هایم را تنگ می کنم تا همه چیر مثل فیلم به نظر برسد.تیلت آپ...صدای ساکسوفون با بالا آمدنم زیاد می شود. صد ا را که کامل می شنوم شل می شوم. می دانی مثل چی می ماند؟ یک لحظه ای هست که مقدار معینی شراب (نه هیچ کوفت دیگری) با یک کام بی عیب از سیگارت دست به دست هم می دهند و حالی بهت می دهند که یک لحظه بیشتر طول نمی کشد. قبلش نشده و بعدش خراب شده ای.
... سیاه پوست است. همان طوری که باید باشد. مثل فیلم های حسابی. از این کلاه هایی که جلویشان دگمه دارد ( می دانید کدام ها ) سرش است و در ایستگاه تاریک مترو عینک آفتابی دو منی به چشم دارد. ساکسوفونش از طلای ناب است انگار. ( ساز های برنجی هم عالمی دارند).
آها...
سه نفرند. ایرانی. از حرف هایشان معلوم است که یکی شان تازه آمده است. لهجه اصفهانی هم دارد ( بلا نسبت)یکی در میان یک پاکت هولیستر و بانانا ریپابلیک در دستشان است. دختره که سوار می شود این ها دامنشان از دست می رود. دختره زشت نبود اما زیبا هم نبود. اما از بخت بدش دامنش یک وجب بیشتر نبود.
آی این حمال ها گفتند برای خودشان. فارسی می گفتند که آمریکا هم نفهمد.
به قول قدما می نی ژوپ است دیگر. اما نه از این ها. از آنهایی که با کت می پوشند و سر کار حسابی می روند. کوتاه است دیگر.
این تازه وارده ضربه نهایی را وارد کرد.
- این ها زمستون و تابستون چطوری دامن تا اینجا پا می کنند...
تا اینجاش رو هم با دست روی پای خودش نشون داد. اما چون به زبون فارسی گفته بود دختره نفهمید ...
جواب رفیقش
- بابا تو که گند زدی معلوم بود بادی لنگویجت سکسیه .
( بدون شرح)
راستی...
وعده های شرقی عجب فیلمی بود. به قول خود آقای کراننبرگ در باره مکانیک گانگستر ها نیست بلکه در باره شیمی آنهاست و گرایش روح آدم ها به خشونت.
باری...
عکسدانی جدید را با عکس های قدیمی به روز گرداندیم.
اینجا
www.sandbook.fotix.net
بگذریم...
ساز های برنجی هم عالمی دارند