دوشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۵
ها؟ دیر شده ؟ خوب باشد . ما هم دلمان اعترافات 5 گانه می خواهد. دیر شده که شده. به قول معروف آدم باید بتواند هر موقعی که شد و هرچه هم که از یلدا گذشته باشد 5 تا چیز برای اعتراف داشته باشد. این را در کتابی که دست گوست داگ بود نوشته بود. سانسور کردند آن قسمتش را لامصب ها!
1- با چنان جدیتی فیلم هایی را که ندیده ایم نقد و بررسی می کنیم که خودمان هم فکر می کنیم دیده ایم. معمولا بعد از دیدنمان حال می نماییم که پر بیراه هم نگفته بودیم 2- وقتی 2 سالم بود دختر دوست پدرم را از پله های طبقه دوم هل داده ام پایین. ظاهرن بنده خدا عین آمار 18 پله را غل خورده . ما که هیچ وقت خودمان را نبخشیدیم 3- کلن کودک که بودیم فحش هایی بلد بودیم ( هنوز هم هستیم ) و استفاده عام می کردیم ( اما دیگر نمی کنیم)که نگو نپرس. غریبه و آشنا و رودربایستی و اینها هم سرمان نمی شده ظاهرن . روانکاوانه که بنگریم قصدمان بیشتر جلب توجه بوده نه اهانت کردن. البته محیط هم بی تاثیر نبوده. یک صحنه اش عین فیلم سینمایی 70 میلیمتری جلوی چشمم است بد مصب. طرف مربوطه هنوز هم موضوع را فراموش نکرده. موضوع مال 25 سال پیش است ها. 4- در نوجوانی ... نه این یکی را ولش کن...در نوجوانی ... اصلا بیخیال 5- می گفتند هیزهستم اما علت این بود که فکر می کردم هر دختری که نبینم ممکن است همانی باشد که باید باشد. از وقتی که پیدایش کردم این نقیصه برطرف شد به حمدالله. 4- در نوجوانی یک دوست دختر نامرئی داشتم. کلن فکر بدی نبود اما خیلی نتوانستم بهش وفادار بمانم
نظر به اینکه من آخرین حلقه این بازی هستم دیگر هم کسی را دعوت نمی کنم. اما بانوی اول اگر دلش خواست بیاید به خودم بگوید ها. نکنه بنویسی...اول یه خودم بگو خوب؟
سروش
۴:۲۳ قبلازظهر
|