پنجشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۵
آرام می فشارم دستش را و می سرم به درون این چاه ه ه ه ه آویخته به این ریسمان یک رشته در میان ریش یش ش ش ش ششش خشش ششششش شش همراهم می سرد پایین با این کفش های پاشنه دار تق تققق تق تققق ققققق تقق تق ق آرام نجوا می کند که چه تاریک ریک ریک ریک است این جا جا ااجـــا ااا اا ا ااا ا می فشارم دستش را آرام می پرسد تا کجا جا جا اا می رود این چاه آه آه آ ه ه ه نقطه سفیدی را نشانش می دهم آن پایین به فریادمی گویم آن سررررر دنیا یـــا یــا یااا اااا ااا آن سر دنیا یا یا یا اا آن سر دنیا آآآآآآآآ آآآآآ آآآ آ
سروش
۱۲:۵۲ قبلازظهر
|