چهارشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۵
دو ماهی سه تا نصفه روز می کند به عبارت نه روز در سال که در سه و نیم سال می شود سی و یک و نیم روز. تو بگیر یک ماه. یک ماه از این چند سال گذشته را با هم بگومگو کرده ایم. به جان شما دیشب با هم حساب کردیم. می گویم که بالاخره تلافی می کنم. می گوید مگر همیشه تقصیر من بوده. سخت نیست که با آمار اثبات کنم که : آری! بیشتر اوقات می گوید که صبر میکند که تلافی هایم تمام شود بعد رهایم کند. که مدیون نباشد. می گویم چهل سالی لفتش خواهم داد. بعدش هر جا خواستی برو. هرکاری خواستی بکن . می خندد. می گوید تازه حساب این را هم بکن که بدهی ام در این چهل سال هزاران برابر خواهد شد. می گویم سرراست هزار سال. می گوید عشق است. ( می خواهد ادای لاتی حرف زدن در بیاورد اما بلد نیست.) می گویم عشق است.
سروش
۵:۳۸ قبلازظهر
|