مي خونمشون   
 آرشيو    
 


دوشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۳  

یادداشت های دریخچال برای اونها که هنوز یادشونه ( بازگشت کاغذ های زرد)
نه اینکه از سر ملال باشه و بی کاری. برعکی اینقدر کارهای عجیب و غریب و جورواجور سرم ریخته که برای خودم هم تصمیم به برگشتن محیر العقوله.
هنوز هم کاغذ پشت چسب دار زردی هست که از هیچ کجا روی در یخچال های ساید بای ساید خلق خدا ظاهر می شه .این طبیعت مگس وار ( از جهت موی دماغ شدن) جزو سرشت که این کاغذ هاست یا اقلا دیگه شده .خوب و بدش رو نمی دونم. یه وقتایی میشه که فکر می کنم با آزار دادن آدمها می شه اونها رو با خودشون رو برو کرد. ولی الان فکر میکنم در گذشت زمان از یک سقراط منتقد و پرسشگر فقط پیرمردی غرغرو و گوشت تلخ مونده به جا که بهترین کاری که می تونه بکنه رنجوندن و طعنه زدن بی حاصل و حتی غیر عمدیه .
پس برگشتیم تا کاغذ زردی باشیم بر در یخچال ها که چندان هم از آدمها بیزار نیست و از منفی بافی هم خیلی خوشش نمی آد. گیرم که پا توی کفش خودم بکنم و به جان خودم بیفتم .گیرم که برای خودم هم کاغذ زرد رنگی باشم که روش از هیچ کجا آباد یادداشتی سبز شده !

سروش ۱۲:۰۶ بعدازظهر