مي خونمشون   
 آرشيو    
 


دوشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۲  

می خواهم به شعری الکن میهمانت کنم
واژه های ناقص فراوانی می شناسم
که به کارم نمی آیند
واژگان مسموم
و بی حاصل
سخت ناکام , ناکام , ناکام

بشنو
بازگوی خاطره ای دور و نزدیک و یومیه را
به جای این شعر رو به مرگ :

خیابانی پر از مردان سوداگر
و عروسک هایی لباس بر تن
چونان سوداگران
و من از عروسک نشان می پرسم و دست بر لباس سوداگر می سایم ...


می خواهم به شعر الکن دیگری مزینت کنم
یا خاطره ای به جایش .

سروش ۶:۱۰ قبل‌ازظهر