مي خونمشون   
 آرشيو    
 


سه‌شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۲  

عجب . نازلی آپدیت شده بود . در کمال نا امیدی وبلاگشو باز کردم .
><
فکرشو که می کنم می بینم که نباید فکرشو بکنم .
><
دلم لک زده برای ....
برای یه بستنی قیفی که تو خیابون لیس بزنم .
><
هرکی فهمید من چی می گم به مامانم خبر بده و از نگرانی درش بیاره .

سروش ۱:۵۳ بعدازظهر