چهارشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۲
ما عباس نعلبندیان را نمی شناختیم . حتی اصمش را هم نشنیده بودیم . خوب . تقصیری نداشتیم .آدمی که هم خودش و هم هر دستگاهی که به پستش خورده بود سانسورش کرده بود. اما توی یکی از برنامه های عصری با نمایش یکی از نمایشنامه هاش که می گن بهترین کارش هم بوده رو اجرا کردن . عجیب بود . آتیلا پسیانی کاملا حق داره که اون رد نقطه عطف نمایشنامه نویسی در ایران بدونه :
ناگهان هذا حبیب الله مات ناگهان .
کسی باقی نمایشنامه هاش رو داره ؟ یا رمان هاش رو؟؟؟؟؟؟
عباس نعلبندیان در جوانی روزنامه فروش بود .دکه پدرش هنوز در خیابان فردوسی به جاست . هیچ کس نمی داندکه چگونه و کی به نوشتن پرداخت . قبل از انقلاب چند کار از او اجرا شد و بعد از انقلاب هیچ . بسیار گوشه گیر و کم حرف بود . تیلا پسیانی فقط یک بار خندیدن اورا دیده است . او دریکی از سالهای پایانی دهه 60 شمسی خودکشی کرد.
سروش
۱۲:۴۲ بعدازظهر
|