مي خونمشون   
 آرشيو    
 


یکشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۲  

یادم می اد که چند وقت پیش در تلویزیون یک فیلم مستند دیدم از شکار کندو های عسل وحشی در تبت. هر کسی نمی تونه این کار رو انجام بده و این برای شکارچی یک افتخاره . عسل به مصرف همه اهالی روستا می رسه .
اون ها فقط در روز هایی از پاییز که شب قبلش ماه کامل بوده سراغ کندو ها میرن که همه در جاهای از کوه آویزونن که آدم باورش نمی شه . از همه چی جالب تر اینه که گروه شکار قبل از شروع دعا می خونن و از خدای کوهستان اجازه می گیرن. اونا به خدا می گن که ما دزد نیستیم و از اهالی همین روستاییم .
می دونم که نمی تونم ولی گاهی دلم می خواست که می تونستم اینقدر درهماهنگی با طبیعت زندگی کنم .

سروش ۱۲:۲۱ بعدازظهر