چهارشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۲
و اما ...
طرح چهار
پيرمرد و پيرزن فرتوتي در روستايي زيبادر ظهر تابستان نشسته اند وبا هم در باره انتخاب نام براي شخصي بحث مي کنند:کات به:فصل زمستان ده سال قبل ،پير مرد وپير زن در خانه نشسته اند که هياهوي بيرون توجه آنها را جلب مي کند آنها براي کنجکاوي از خانه بيرون مي روند و از مرد م مي شنوند که جسد نوزادي در دهکده پيدا شده .آنها به کلانتري مي روند براي پرس و جوي بيشتر...در کلانتري پيرزن از مامور خواهش مي کند تا جسد نوزاد را به او و شوهرش بسپارند تا آنها او را به خاک بسپارند...اما مامور به دلايل قانوني از اين کار سرباز ميزند....فرداي آن روز سربازي را مامور خاک کردن نوزاد مي کنند ...پيرزن وپير مرد سرباز را از دور تعقيب ميکنند ....سرباز نوزاد را درگورستان دفن ميکند وسنگي نا نوشته بر روي آن مي گذارد ...بعد از رفتن سرباز پير مرد و پيرزن به طرف قبر مي روند وبه سنگ نا نوشته خيره مي شوند... تصويري درشت از سنگ به زمان حال قطع مي شود که پيرمرد وپيرزن همچنان مشغول بحث براي پيدا کردن نامي براي نوشتن روي سنگ هستند....
اين طرح بسيار خلاصه شده اقتباس آزادي است از نوشته اي ازبيژن نجدي فقيد به نام «سپرده به زمين»
این طرح رولویس فرستاده . به نظرم یه کم راجع به سینما سنتی فکر می کنه ولی طرحه اصلا بد نیست ( جدا از اینکه من خوشم بیاد یا نه )
پ.ن. به نظر شما طرح اولیه کیشلوفسکی برای فیلمی کوتاه در باره کشتن چی بوده ؟
من می گم : رو یه کاغذ نوشته : فیلمی کوتاه در باره کشتن . اگه این طرح نیست پس چیه ؟
سروش
۳:۲۴ بعدازظهر
|