جمعه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۱
گویندکه در فلان بلاد و بهمان قریه مردی می زیست شهره به ادب و حکمت و غیره و ذلک که شنین مردش می خواندند مردمان . مالامال کمالات و نوگرایی مر مردمان را . و در آن بلاد به تبت کوهسار غولی می زیست یکسره ددمنشی و کژ خویی و دودره مر دوستان را و دشمنان را . حق عالم بالاسرار.روایت شده که غول از شنین مرد سرقت ادبی بسیار کرده بود و سخت بی حاصل که گفته اند :
تگری بر کار بزرگان نتوان زد به گزاف...
لیک ... ببخشید ... ولی از شوخی گذشته غول جان کار بامزه ای را انداخته تو وبلاگ خودش که یه پریم از در یخچال ما راه انداخته . حفظ اللهنا من شر حسود و قرقره گر ( یا شاید هم غرغره گر)بروید و بخوانید و بخندید که ما را سخت خوش آمد به جهت مطایبت و جز آن .
سروش
۳:۰۱ بعدازظهر
|