مي خونمشون   
 آرشيو    
 


چهارشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۲  

یادداشت های در یخچال ( چند ؟)

ظرفا رو بشور . گند خونه رو ورداشته . یه فکری بکن. فکر کرد که بهش خوش گذشته . بهت خوش گذشته . جای خوشحالی داره . رفت . زیر لب می خوند رفتی و نوشتی که از دوری تو ملالی نیست ...
خالتور ! خز ! آدم نمی شی که .از اون رفیق مطربت هم بد تری

سروش ۳:۳۳ بعدازظهر