یکشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۲
یاداشت های در یخچال ( متفرقه )
جناب رییس جمهور خسته نباشید. شلوار پایش نبود.در یخچال را باز کرد . یک بطری شیر برداشت ولی نخورد . دوتکه یخ از یخساز برداشت و در حالی که خشتکش را می خاراند لیوانی ویسکی برای خودش ریخت. دابلیو؟ باز تحویلت گرفتم دور ورداشتی؟ لیوان ویسکی را یکسره بالا رفت . باید تکلیف این جنگ رو معلوم کنید. شوی تلویزیونیتون داره بیننده هاشو از دست میده . آرقی ( یا شاید هم عارقی ) زد و پشتش را به یخچال کرد. صدای کاغذ زرد در آمد. خوب که چی . می دونم عوضی اومدم . تکلیف جنگ پیش تو معلوم نمی شه . دابلیو به سمت وینچسترش می رفت که کاغذ هجی کرد:
جنگ برای صلح مثل ... نوشته تکمیل نشده بود که کاغذ همراه با بخشی از یخچال به خاکستر تبدیل شد.
فردا صبح فرست لیدی داشت به تدارکات وایت هاوس سفارش یخچال جنرال الکتریک سایدبای ساید می داد .
سروش
۱۲:۴۱ بعدازظهر
|