دوشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۱
راستش سختم اومد که از کنار دارودسته های نیویورک به همین راحتی بگذرم .
شاید دلیل عمده اش همون توقع بیش تری بوده که داشته ام . مثلا بازیگری ... لئوناردو دیکاپریو بازیگریه که با همه تایتانیک بودنش قابلیت ارائه چهره های متفاوت رو داره . اونهم خیلی درخشان .حتی در سنین کودکی که با رابرت دنیرو در فیلم زندگی این پسر بازی کرد. اما کامرون دیاز با نیکول کیدمن خیلی فرق داره . اون اصلا بازیگری نبست که غیر از نقشی مه در there is something about merry داشت بتونه ظاهر بشه . توانایی های خودشو داره ولی به نظر من اصلا مناسب این نقش نبود. اما دانیل دی لوییس واقعا پدیده متفاوتیه . بازیگر بسیار کم کار و گزینش گر که سینما دوستان راستین در فیلم های فوق العاده ای مثل پای چپ من ، به نام پدر و باز مانده موهیکان ها و حتی فیلم متوسط همین آقای اسکورسیزی نقش آفرینی های غریبی داشته . او هم به گونه ای متفاوت از دنیرو با نقش هاش یکی میشه . آمار کتک کاریش هم در دوران فیلمبرداری این فیلم بسیار بالا میره ( او در این فیلم نقش فردی به نام بیل قصاب رو بازی میکنه که سردسته یک دارودسته ی بسیار وحشیه )
پلان پایانی فیلم هم با این که بار معنایی کل فیلم رو خلاصه می کرد ولی وجودش کاملا زاید بود .نمایی از پل معروف گلدن گیت ( اسمش همین بود ؟ همینی که تو نیویورکه )که پس زمینه شهر نیویورک از شهری که در حال سوختنه و مربوط به 1860 میشه تبدیل به نیویورک امروز میشه. خوب گمونم بعد از 3 ساعت فیلم فهمیده باشیم که منظور همین بوده که این نیویورک روی اون خاکستر ها بنا شده .
بگذریم ...
سروش
۲:۳۱ بعدازظهر
|