جمعه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۱
چیزی که تو دنیا زیاده احمقه . این یارو شرکته برای راه اندازی ماشین چاپشون یه تکنسین از اسپانیا اوردن که قد گاو انگلیسی نمی فهمه . حالا من بدبخت باید دنبال این یارو پاشم برم بروجرد که ببینم اندازه بسته بندی هایی که دارم طراحی می کنم چه اندازه ای باشه .... من دردمو به کی بگم . از همه چی مهمتر جشنواره رو از دست می دم. کلی واسه این سه روز آخر برنامه ریخته بودم .
یکی بیاد با من همدردی کنه .
پ.ن. اگه بر نگشتم هموطن های شریف لر مان سرم را گوش تا گوش ببریده اند. بدانید.
سروش
۲:۵۵ بعدازظهر
|