مي خونمشون   
 آرشيو    
 


پنجشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۱  

دیروز دختر دایی کوچولوی من دو ساعت تمام از من سراغ آهن ربا م رو می گرفت . هر چی هم بهش می گفتم که من آهن ربا ندارم به خرجش نمی رفت که نمی رفت . تا اینکه بعد از کلی وقت صرف کردن فهمیدم که طفلی دو کلمه ربات و آدم آهنی رو با هم قاطی کرده و به آهن ربا رسیده .

سروش ۷:۵۵ قبل‌ازظهر