مي خونمشون   
 آرشيو    
 


جمعه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۱  

هر سال در چنین ایامی سر به آسمون دارم و دنبال لک لکی می گردم که 21 سال پیش در چنین روزهایی خواهرم رو در یک بغچه دم خونمون گذاشت و منو از خیلی چیز ها محروم کرد. راستش از لک لکه زیاد ناراحت نیستم . هرچی باشه وظیفشو انجام می داده . ولی می خوام باش صحبت کنم ببینم اگه من خواهرم رو توی همون بغچه بگذارم اون می برتش یه جای دیگه یا نه .
خوب خوب . نگید که از سرم زیاده و آدم بی لیاقتی هستم .
به خدا شوخی کردم ...

تولدت مبارک ز/ پ

سروش ۶:۰۷ قبل‌ازظهر