مي خونمشون   
 آرشيو    
 


دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۱  

شب چه رنگی است ؟
باز شعر پراکنده می گویم .
می دانم نوشتن را به نور نیازی نسیت .

شب چه رنگی است ؟
پنجره های راه راه
عاشق های پریشان .
باز می تابد ماه نیم خورده
روی اشک .
رقص برگ
در میان باد نیمه شب،
خفته بر درخت
جغد پیر.

شب چه رنگی است ؟
شپید ، سیاه ، قهوه ای
فریاد را فرو می بلعد ،
دردها را پنهان می کند،
تزلزل را می بخشاید.

اگر ناگفته بماند حرفی
و به پایان نرسد دردی ،
تاریکی صبورانه می ماند
و به تاخیر می افکند فردا را ...
می دانم .

سروش ۲:۲۲ بعدازظهر