یکشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۱
از همه متشکرم
از اونهايي که گفتن و اومدن و از اونهايي که نگفتن و اومدن .
از اونهايي که دشت هويج و شمال نرفتن يا اگه رفتن زود برگشتن متشکرم .
از اونهايي که دلشون خواست و نتونستن ممنونم که دلشون خواست و از اونهايي هم که دلشون نخواست و نيومدن ممنون که موجبات تکدر خاطر و تصلب شرايين ما وخودشون رو فراهم نکردن ، از همشون متشکرم .
از اونهايي که زود اومدن و زود رفتن ، اونهايي که دير اومدن و دير رفتن ، اونهايي که دير اومدن و زود رفتن و به خصوص اونهايي که زود اومدن و دير يا خيلي خيلي دير رفتن ، متشکرم .
از اونهايي که بهشون خوش گذشت و اونهايي که بهشون خوش نگذشت ( مگه دست خودشونه ...)متشکرم .
از گلها و شکلاتها و شرابها چي بگم ... مرسي .
از عاقل ها و اونهايي که مث خودم رو هوا بودن متشکرم ( گيرم که مث خودمي ها در اولويت هستن )
از...
نه اين يکي رو ولش کن ....
پ.ن . راستي کسايي که به طرق مادي و معنوي چيزي رو شکستن ... فداي سرتون . قضا بلا بود . باز هم متشکرم
سروش
۹:۲۴ قبلازظهر
|