مي خونمشون   
 آرشيو    
 


جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۸۱  

و اما پست مدرن ...
نمي دونم ما رو با اين دگماتيسم تاريخي با پست مدرن چه کار ؟ وقتي هنوز فکر مي کنيم بايد به هرچي که باهاش حال نمي کنيم دندون نشون بديم ( حالا متمدن تر هامون با لبخند زورکي ) چطور مي تونيم واقعا قانون بي قانوني رو رعايت کنيم ؟ وقتي فيلسوف پست مدرن گفت تنها قانون آن است که هر کاري دلت مي خواهد بکن گمون کنم که حساب نوشته هاي پشت کاميون ها رو هم کرده بود . به هر حال به قول استاد مشاور احمق پايان نامه من " پست مدرن يعني گل منگلي ، يعني شلم شوربا " شايد هم حق داشته باشه . يه خارجي که تزشو توي ايران ميگذروند فکر مي کرد که رابطه انسان و ماشين توي ايران واقعا پست مدرنه !!! ( نگاه کنيد به لوليدن انسان و خودرو در خيابان ).
اما يادمون نره ...
خيلي چيز زيادي راجع به پست مدرن نمي دونم و گمون نمي کنم اونها که مي دونن زياد باشن ! ولي...
چند تا چيز هست که به پست مدرن مي تونه مربوط باشه . مثلا شوخي و کنايه وامکان ارائه برداشت ها ( يا خوانش ها) ي متعدد از يک متن يا هر کوفت ديگه .
شوخي هم با همه چيز جايزه حتي با فلسفه که انصافا جاي شوخيش هم زياده . حالا اگه پيرو يه طريقت سرخپوستي از اون سر دنيا بياد بگه که تو به مقدسات من توهين کردي، عقلم کم نيست که با يه سرخپوست بي شاخ و دم در بيفتم و بگم خوب کردم . به جاش مي گم: ببخشيد.حق با شماست
بي راه هم نگفته ام . نه؟

سروش ۱:۲۴ بعدازظهر