مي خونمشون   
 آرشيو    
 


یکشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۱  

برنامه تيپيکال يک روز من:


- ساعت12:00از خواب بيدار ميشم
- ساعت 13:00صبحانه و ناهار را با هم مي خورم
-تا ساعت 17:00 يا 18:00 به کارهاي بي خودي مثل راه رفتن الکي درخانه و کمي اينترنت بازي ميگذره و يا يک فيلم مي بينم ( که معمولا آشغالند)
- حدود 18:00 گرسنه مي شم ... ولي چيزي پيدا نمي شه که بخورم در نتيجه ...
- تا ساعت 20:00 صبر مي کنم تا يه چيزي براي خوردن پيدا شه
-خيلي هنر مي کنم و از ساعت 20:00 تا 22:00 رو معمولا جايي که باقي اعضاي خانواده هم هستند ميگذرونم ( تاکيد مي کنم که نميشه بهش گفت با خانواده وقت گذروندن )
- از ساعت 22:00 به بعد اگه نوبت اينتر نت رفتن من باشه کانکت مي شم (‌اگه هم نوبت خواهرم باشه باز هم سعي مي کنم بشم . دهن باز بي روزي نميمونه )و همزمان کارهايي رو هم که معمولا ميذارم شب آخر سمبل مي کنم ( دوستاني که در عين حال ممکنه کار فرما محسوب بشند و اينحا رو مي خونن اطمينان داشته باشن که استثنا هستند)اما اگه نشه باز هم فيلم مي بينم .
- ساعت خواب رو نمي شه دقيق معلوم کرد از 2:00 تا 5:00 متغيره . ضمنا فکر کارها ي احمقانه و کابوس واري مثل مسواک زدن قبل از خواب هم به سرم راه نمي دم .


اين داستان واقعيست . هرگونه تشابه اسامي و مکانها بااسامي و مکانهاي واقعي ، بازهم واقعيست .

سروش ۳:۲۵ بعدازظهر